موجود

دولت ، جامعه و توسعه اقتصادی در کره جنوبی

دولت ، جامعه و توسعه اقتصادی در کره جنوبی

تعداد
قیمت: 216,000 تومان

1-1 از نومیدی تا معجزه بر روی رودخانه‌‌ی هان
شکست ژاپن توسط نیروهای متفقین در سال 1945 موجب آزاد شدن شبه جزیره کره از استعمار و تولد ملتی جدید شد، جمهوری کره (از این پس کره‌جنوبی یا کره) در سالِ 1948 پایه‌گذاری شد. هرچند که این تولد همراه با مشکلاتی بود. دیری نپایید که اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده با انگیزه ناشی از رقابت بر سرِ منافع ژئواستراتژیک، برای تصاحب شبه جزیره کره که در سال 1945 به آزادی رسیده بود، به این کشور حمله کردند. شوروی کنترل نیمه شمالی و آمریکا کنترل نیمه جنوبی را در دست گرفتند. هر یک از دولت‌های نوپای کره‌شمالی و کره‌جنوبی در زمان اشغال به تدریج با عقاید ایدئولوژیکِ نیروهای اشغالگرِ مربوطه هم راستا شدند. هر دو بلوک در نهایت توافق کردند که کره را تحت قیمومیت سازمان ملل متحد قرار دهند، با این استدلال که کره‌ای‌ها فاقد ظرفیت لازم برای حکومت مستقل هستند. اما این طرح پیشنهادی در نیمه جنوبی شبه‌جزیره به شدت رد شد زیرا آنها می‌ترسیدند این اقدام اولین قدم برای ادغامِ آنها در بلوک کمونیست باشد. پس از مخالفت اولیه، اتحادیه جماهیر شوروی به شمال فشار آورد تا طرح پیشنهادی را تایید کند. شمال برگزاری انتحابات ملی همگانی تحت نظارت سازمان ملل را نپذیرفت، بنابراین سازمان ملل تنها دولت کره‌جنوبی را قانونی دانسته و به رسمیت شناخت. شمال تحت حمایت بلوک سوسیالیست دولت دیگری با عنوان جمهوری دموکراتیک خلق کره(که از این پس آن را کره شمالی می‌نامیم) اعلان کرد. تیپ اونیل، نماینده سابق ماساچوست در کنگره آمریکا، این واقعیت بدیهی را که «همه سیاست‌ها محلی هستند» را ترویج کرد. هنجارهای سیاست‌ محلی در حوزه سیاست بین‌الملل کاربردی ندارد و حتی در تاریخ خشونت بار قرن بیستم هم جایی نداشته است. 
طولی نکشید که کره شمالی با پشتیبانی ائتلافِ سوسیالیستی اتحاد جماهیر شوروی و چین، با هدف اتحاد کل شبه جزیره تحت یک دولت واحد کمونیستی، حمله‌ای غیرمترقبه علیه جنوب را آغاز کرد. این موضوع باعث واکنش بلوک دموکراتیک در دفاع از جنوب در جنگ کره (1950-1953) شد. سرانجام عملیات‌های نظامی به واسطه آتش بسی که تاکنون هم به قوت خود باقی است پایان یافت. کره‌جنوبی که کشوری نوپا بود اکنون در انزوایی جغرافیایی قرار گرفته بود زیرا از شمال محصور به رژیم متخاصم سوسیالیست بود و از فراز آب‌ها در مقابل رژیم استعمارگر سابق یعنی ژاپن، که اکنون هیچ گونه روابط دیپلماتیکی نداشتند، قرار داشت. از همین رو کره‌جنوبی می‌بایست با بحرانِ فقر که بسیار جدی بود و همچنین تهدیدهای نظامی دست و پنجه نرم می‌کرد.
برای درک چنین شرایطی کافی است که نگاهی به شرایط زندگیِ پس از جنگِ شهروندان جمهوری تازه ‌تشکیل‌شده در جنوب بیندازیم. سه شاخص کمی برای ارزیابی عادلانه‌‌ی شرایط زندگی در یک کشور وجود دارد: (‏۱)‏تراز پرداخت‌های بین‌‌المللی، (‏۲)سرانه‌‌ی ‏تولید ناخالص داخلی‏ و (‏۳)‏امید به زندگی. شاخص اول نشان ‌دهنده میزان پایداری کشور از لحاظ مالی است؛ شاخص دوم متوسطِ درآمدِ کشور را می‌سنجد؛ و سومین شاخص نشان دهنده وضعیت سلامتی مردم است. سه نموداری که در ادامه آمده است روند این سه شاخص را در کره با روند بین‌المللی آن در طولانی مدت مقایسه کرده است. عجالتاً اجازه دهید برای پیشبرد بحث، تنها بر وضعیت ارقام در اوایل دهه ۱۹۶۰ تمرکز کنیم.
در مورد شاخص اول یعنی تراز پرداخت‌های بین‌المللی، همانطور که نمودار 1-1 نشان می‌دهد در ابتدا کره در طولِ دوره‌‌یِ مورد بررسی با کسری تجاری جدی مواجه بود. در درازمدت برای گذران زندگی باید میزان درآمد یا دریافتی‌ها از بیش از هزینه‌ها باشد و این امر در مورد خانوارها، شرکت‌ها و کشورها صادق است. با توجه به همین نمودار در می‌یابیم که در سال 1960 کره‌جنوبی ۳۳ میلیون دلار صادرات و ۳۴۴ میلیون دلار واردات کالا داشته که این به معنای کسری بودجه‌ای معادل ۳۱۱ میلیون ‌دلار ‌است. در واقع میزان واردات در کره ده برابر صادرات این کشور بوده است.


نظرات دولت ، جامعه و توسعه اقتصادی در کره جنوبی

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

مشخصات کتاب

نویسنده سئونگ - هون چون
مترجم سید عطاء الله سینائی
ونوس ثنائی لنگرودی
ناشر شرکت چاپ و نشر بازرگانی
تعداد صفحات 391 صفحه
دسته بندی تجربه های توسعه
تاریخ انتشار 1401
شابک 9789644689772
قیمت 216,000 تومان
زبان فارسی

فهرست مطالب

مقدمه مترجم       3
پیشگفتار       13
قدردانی       23
فصل اول: از گرفتاری در دام فقر تا تبدیل شدن به کشوری با صنعت مدرن       27
1-1 از نومیدی تا معجزه بر روی رودخانه‌‌ی هان       27
2-1 آغاز انگیزش       34
یادداشت‌‌ها       38
فصل دوم: مشقت‌های دولت‌سازی و ترتیبات نهادی برای توسعه       39
1-2 آزمون و خطا برای ساخت کشور       39
2-2 اصلاح مدیریت دولتی و تعریف قواعد استراتژیک       46
3-2 بنیان‌‌گذاری سیستم مدیریت اولویت‌‌های توسعه       49
یادداشت‌‌ها       56
فصل سوم: تحول چشم‌اندازهای اجتماعی و محیطی       59
1-3 انقلاب سبز و امنیت غذایی       62
2-3 تنظیم خانواده       70
3-3 جنگل کاری       74
یادداشت       85
فصل چهارم: تکاپو برای صادرات و ایجاد فرصت‌‌های شغلی       89
1-4 تمرکز بر شاخص ملی صادرات       89
2 -4 مدیریت و ارتقاء صادرات       93
۳-4 صادرات نیرو کار       96
یادداشت‌‌ها       111
فصل پنجم: مسیری به صنعتی‌‌سازی(1) هموار ساختن مسیر       113
1-5 صنعتی‌‌‌سازی و توسعه اقتصادی       113
2-5 راه‌‌سازی       118
3-5 سیاست صنعتی و توسعه‌‌ی شرکت‌های کوچک و متوسط       127
یادداشت‌‌ها       140
فصل ششم: ظهورغول‌‌های صنعت       143
1-6 گروه کارآفرینان       143
2-6 مردم عادی؛ جنگجویان صنعتی       171
یادداشت‌‌ها       183
فصل هفتم: مسیری به صنعتی‌سازی (2)تأثیر مهم صنایع سنگین و شیمیایی       189
1-7 راه‌حل‌های اقتصادی برای بحران امنیت ملی       189
2-7 دفاع از میهن       196
3-7 اکنون زمان خطر کردن است       200
4-7 طلوع صنایع ملی       208
یادداشت‌‌ها       243
فصل هشتم: توسعه‌‌‌‌ی منابع انسانی و فن‌آوری       251
1-8 سرمایه‌‌ی انسانی به مثابه‌‌ی عامل تسریع‌کننده       251
2-8 گنج ملّیِ کره       258
3-8 تولد علم و فن‌آوری در کره       266
یادداشت       278
فصل نهم: جذب سرمایه خارجی برای آغاز توسعه       281
1-9 کمک خا رجی و تامین مالی توسعه       281
2-9 ریاضت اقتصادی و جذب سرمایه خارجی       284
3-9مالیات و سیاست‌های مالی       296
4-9 دستاوردها و مقاصد       304
یادداشت‌‌ها       309
فصل دهم: سامائول یوندونگ - پیمان جدید کره برای نوسازی روستاها       313
1-10 داستان دو دسترنج       313
2-10 سامائول یوندونگ برای توسعه روستایی       317
3-10 قهرمانان گمنام پیمان جدید کره       324
4-10 ارزیابی سامائول یوندونگ       331
یادداشت‌‌ها       336
فصل یازدهم: مردم و دولت با هم در مسیر توسعه‌‌ی اقتصادی       339
1-11 مردم به عنون هسته‌‌ی اصلی توسعه‌‌ی اقتصادی       339
2-11 مردم برای توسعه اقتصادی       342
3-11 مردم تحت رشد اقتصادی پایدار       348
4-11 توسعه اقتصادی به جامعه دولتی       357
یادداشت       365
دیباچه       367
فهرست کتب       385

سخن مولف


باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا، در سخنرانی خود در پارلمان غنا در اولین سفر دولتی خود به آفریقا، خطاب به مردم آفریقا گفت:
می‌دانیم با وجود پیشرفت‌های صورت‌ گرفته هنوز بسیاری از وعده‌ها تحقق نیافته‌‌اند. زمانی که من به دنیا آمدم کشورهایی مانند کنیا درآمد سرانه‌‌ی بیشتری نسبت به کره‌جنوبی داشتند. اما اکنون کره‌‌جنوبی گوی سبقت را ربوده است. بیماری و مناقشات مناطقی از قاره آفریقا را به ویرانی کشانده است.... تاریخ کشورهایی مانند کره‌جنوبی و سنگاپور نشان می‌دهد که کشورهایی به شکوفایی رسیده‌‌اند که بر منابع انسانی و ظرفیت‌‌های درونِ کشور سرمایه‌گذاری کرده‌اند [تشویق جمعیت]؛ از طریق ارتقاء صنایع صادراتی، تربیت نیروی کار ماهر و ایجاد فضای لازم برای کسب و کارهای کوچک و متوسطی که فرصت‌‌های شغلی می‌آفرینند.
هدف این کتاب روشن نمودن مسیر توسعه‌‌ی اقتصادی کره‌جنوبی از فقر تا صنعتی مدرن است. انگیزه‌‌ی این تألیف، فعالیت‌‌های اخیر من در مقام مشاور توسعه‌‌ی بین‌المللی است. به عنوان شاهد روند توسعه‌‌ی اقتصادی کره‌‌جنوبی، از آنجا که بیش از سه دهه است در مسائل مختلف سیاست‌‌گذاری‌‌های توسعه‌‌بخشی دولت کره درگیر بوده‌ام، شانس دیدار بسیاری از کشورهای در حال توسعه برای گفتگوی سیاسی را داشته‌‌ام و شاهد سطوح مختلفی از فقر بوده‌ام که به صورت روزافزونی باعث تهیدستی افراد غیر مولد شده‌است. در ابتدا، شدتِ فقر در برخی از کشورهای جنوب صحرای آفریقا و کشورهای جنوب شرق آسیا را باور پذیر نمی‌‌دیدم. اما هنگامی که با خود خلوت می‌کردم، به یاد تجربه دوران کودکی خودم از زندگی در فقر می‌افتادم. ​
مانند بسیاری از کره‌ای‌های هم نسل من، خاطرات دوران کودکی‌‌ام با رویدادهای فاجعه‌بارِ تنش‌های ژئوپولیتیکی شبه‌جزیره‌‌ی کره در اواسط قرن بیستم شکل گرفت. در سال ۱۹۵۰ زمانی که چهار سال داشتم، در خلال جنگ کره، خانواده‌‌ی شاد و صلح طلبِ ما شامل والدین جوان و دو پسر چهار و دو ساله، گویی مورد اصابت صاعقه قرار گرفت. پدر خانواده به کره‌شمالی برده شد و باقی اعضای خانواده به مادر ۲۴ ساله‌‌ام سپرده شدند تا از آنها مراقبت کند: هفت عضو باقیمانده‌‌ی خانواده شامل مادر شوهر، چهار برادر و خواهر شوهر و دو فرزند خودش بود؛ من پسر بزرگش بودم. تلاش‌‌های او برای حفظ خانواده‌ مانند نزاعی سخت بود. اولین خاطرات بزرگ شدن من شامل صحنه‌‌های دریافت کمک‌های غذایی مانند برنج، آرد گندم و شیر خشک می‌‌شود و حتی هنگامی که به مدرسه ابتدایی می‌‌رفتم باز هم دریافت اعانه‌‌ها ادامه داشت. در همین راستا یکی از دوستانم تعریف می‌‌کرد که یک بار لباسی با ظاهر عجیب و غریب به عنوان اعانه دریافت کرده بود و چون نمی‌‌دانست به چه دردی می‌‌خورد در تمام طول زمستان از آن به شکل روگوشی برای گرم کردن ​​​​​​​​ گوش‌‌هایش استفاده می‌‌کرده است و بعدها متوجه شد آن لباس با شکل عجیب و غریب‌‌ش یک سوتین بوده. این موضوع در مورد نسلی که سال‌های شکل‌گیری‌‌اش در حاشیه‌‌ی مشقات، گذران زندگی و فقر و فلاکت سپری شده است، مطالب بسیاری را بیان می‌کند. 
تجربه‌‌ی نه چندان کوتاه‌‌مدت من از فقر، به من یادآور می‌شود که کودکی‌‌ام چندان هم متفاوت از شرایط زندگی بسیاری از مردم کشورهای در حال توسعه‌‌ی کنونی نبوده است. با مشاهده فقر در جامعه جهانی به عنوان فردی که هم فقر و هم ثروت را تجربه کرده‌است، شروع کردم به پرسیدن سوالاتی از خودم در مورد اینکه فقر چیست و چگونه می‌‌توان بر فقر در یک کشور غلبه کرد.
فقر آنگونه که بانک جهانی به سادگی آن را در قالبِ اعداد و آمار تحلیلی به عنوان زندگی با درآمد کم‌تر از 9/1 دلار در روز -این شاخص برابر با 25/1 دلار در روز بود که در اکتبر ۲۰۱۵ به این مبلغ افزایش یافت- تعریف می‌‌کند نیست. فقر چیزی فراتر از سطح درآمد پایین است. فقر هم بر فرد و هم بر جامعه‌‌ای که فرد به آن تعلق دارد تاثیری عمیق می‌‌گذارد. فقر به معنای واقعی کلمه ماهیت کلی زندگی انسان‌‌ها را با نمودهای مختلفی از جمله مرگ و میر نوزادان، شاخص سلامت پایین و بیگانگی اجتماعی گرفته تا امید به زندگی پایین، آماج تاخت وتاز قرار می‌‌دهد. بزرگترین تناقض در مورد فقر این است که کسانی که کم‌ترین توان فرآوری را دارند اغلب بزرگ‌‌ترین قربانیان فقر هستند. تأثیری که فقر بر احوالات جامعه می‌‌گذارد فراتر از تاثیرات فردی آن است. محرومیت بستر مناسبی برای پیدایش و رشد مجرمین و دیگر اشکال ناهنجاری‌های اجتماعی و ناآرامی‌‌های حاصل از آن فراهم می‌‌کند. فروپاشی پیوندهایی که جوامع را در کنار یکدیگر نگه می‌دارد، نخستین تلفات ناآرامی است. به عنوان مثال، تا دهه ۱۹۸۰، کره به خاطر ناآرامی‌های دائمی بر اثر تظاهرات متعدد دانشجویان در پیِ بسته شدن مراکز آموزشی و سرکوب بی‌رحمانه توسط نیروی پلیس و همچنین مناقشات میان کارگران و کارفرمایان در جامعه جهانی بدنام بود. اما با افزایش پایدار درآمد از دهه ۱۹۹۰، دیگر ناآرامی اجتماعی چشمگیری در کره رخ نداد. در چنین شرایطی، میتوان فقر را یک فاجعه‌‌ی اجتماعی دانست که افراد جامعه را از خصائص انسانی تهی کرده، تعارضات اجتماعی را در جامعه افزایش داده و ثبات اجتماعی را به خطر می‌اندازد. ​
هیچ‌کس نمی‌خواهد در فقر باقی بماند. انسان‌‌ها به طور غریزی نهایت تلاش خود را به کار می‌‌گیرند تا از فقر احتراز کنند و نیز استانداردهای زندگی خود را بهبود بخشند. جوامع چه در سطوح محلی چه در سطح جهانی، می‌کوشند فقر را در جامعه کاهش دهند و به افراد تهیدست کمک کنند. دولت‌ها نیز در سطوح ملی و محلی، به شیوه خود تلاش می‌‌کنند. همانطور که در اهداف توسعه‌‌‌‌‌‌ی هزاره تا سال ۲۰۱۵ و اهداف توسعه‌‌ی پایدار تا سال ۲۰۳۰ آمده است، جامعه‌‌ی بین‌المللی کاهش فقر را به عنوان یک دستور کار اصلی جهانی تعیین کرده است. با این حال کاملا محسوس است که در این چند ربع قرن، علی‌‌رغم افزایش تلاش‌ها برای کاهش فقر و توسعه‌‌ی اقتصادی در مقیاس جهانی، نتایج مورد نظر به طور کامل محقق نشده‌اند. این واقعیت ناخودآگاه مرا به سمت این پرسش سوق می‌دهد که چرا دستاورد قابل توجهی در زمینه کاهش فقر در سطح جهانی حاصل نشده است. برای پاسخ به این سوال باید ماهیت فقر و چگونگی مقابله با آنرا بررسی کنیم. ​
به نظر می‌رسد فقر سه ویژگی متمایز دارد:
اول اینکه، فقر بیش از هر چیز دیگری شبیه یک بیماری مزمن است. از آنجا که فقر ناشی از عوامل متعدد و پیچیده‌ای است، درمان آن دشوار است. این واقعیت که از میان بسیاری از جمهوری‌های نوظهور در پایان جنگ جهانی دوم، به غیر از کره‌جنوبی تنها تعداد اندکی از کشورها به عضویت سازمان همکاری اقتصادی و توسعه درآمدند، در عمل گواه این مدعاست. نتایج ناکارآمدِ دهه‌ها اجرای برنامه‌های کاهش فقر توسط جامعه‌‌ی جهانی در مکان‌هایی مانند کشورهای جنوب صحرای آفریقا به این عقیده که فقر قطعا مشابه یک بیماری مزمن است اعتبار می‌بخشد.
دوم اینکه؛ فقر نه تنها خود یک بیماری تراژیک است، بلکه بیماری‌های دیگری نیز در بطن خود دارد. درست همانطور که دیابت دیگر معضلاتِ سلامت مانند فشار خون بالا، گردش خون ضعیف و رتینوپاتی دیابتی را به همراه دارد و این معضلات بر میزان بغرنجیِ معضلِ اصلی می‌افزایند؛ به همین ترتیب فقر نیز سلسله مراتبی از مشکلات را همراه می‌آورد. افرادی که تحت شرایط فقر زندگی می‌کنند، گرسنه هستند و از تامین نیازمندی‌های روزانه‌‌ی خود ناامید شده‌اند، ممکن است برای ارتکاب جرم وسوسه ‌شوند که در نهایت می‌‌تواند منجر به فروپاشی جامعه شود. تاریخ نشان می‌دهد که کشورهای فقیر به راحتی می‌توانند به وضعیت شکنندگی دچار شوند و کشورهایی که دچار این وضعیت ‌‌می‌‌شوند دیگر به سختی می‌توانند از دام فقر بگریزند.
سوم اینکه گاهی نارسایی‌هایی در زندگی به وجود می‌آیند که موجب تألماتی در زندگی می‌‌شوند اما مانعی برای امرار معاش ایجاد نمی‌کنند و این نقطه‌‌ی مقابل فقر است زیرا فقر هم زندگی انسان فقیر و هم جامعه را مورد تهدید قرار می‌دهد. احتمال بسیاری وجود دارد که کشورهای فقیری که در معرض مخاطرات ناشی از تغییر در خط‌‌مشی‌‌های سیاسیِ کشورهای قدرتمندتر و ثروتمندتر قرار دارند، حق حاکمیت خود را از دست بدهند. سلطه‌‌یِ بیگانگان می‌تواند به شکل تحمیل ساختارهای اقتصادی و سیاسی ِ سرکوب‌‌گرانه در قراردادها و یا توافقات قانونی ناعادلانه باشد به‌صورتی که برای کشورهای فقیر زیان‌‌بخش باشد. حفظ استقلال حاکمیت و تمامیت ارضی تنها برای دولت‌‌هایی حائز اهمیت است که در نظامِ طبقه بندی ناعادلانه‌‌ی جهانی توانِ به اثبات رساندن چنین ادعایی را داشته باشند. کشورهای فقیر فاقد ابزار لازم برای جلوگیری از سلطه‌‌یِ حکومت‌های قدرتمند هستند. تاریخ متاخر کشور کره‌‌جنوبی مثال خوبی در این رابطه است. بااینکه کشور کره در جنگ جهانی دوم شرکت نداشت اما با پایان یافتن جنگ ابرقدرت‌ها شبه‌جزیره‌‌ی کره را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم کردند. در بحران مالی سالِ 1997 کره، صندوق بین‌المللی پول و کشورهای وام‌دهنده تمام مبلغِ وام‌های خود را بدون تقبل بخشی از ریسک سرمایه‌گذاری پس گرفتند و به دلیلِ همین سیاست پر هزینه‌ای که توسط صندوق بین‌المللی پول اعمال شد کشور کره دچار بیکاری گسترده و ورشکستگی بنگاه‌‌های اقتصادی شد. تاریخ جهان به تعبیری تاریخ ظهور و سقوط کشورهاست و از عوامل اصلی سقوط، فقر و فقدان قدرت برای حفظ حاکمیت کشور است. ​


برچسب ها: کشورها

© Copyright 2019 All Rights Reserved

طراحی سایت : نونگار پردازش

سبد خرید 0
مقایسه
0
فهرست مقایسه خالی است